خاله ماهی می نویسد

خاله ماهی می نویسد

مسافرکوچولوی ما" فسقل گلی "
خاله ماهی می نویسد

خاله ماهی می نویسد

مسافرکوچولوی ما" فسقل گلی "

معجزه ای شیرین :)

یکی از بهترین حس ها، زمانی میاد سراغت که بعد از بوسیدن پیشانی خواهرت، فقط و فقط به معجزه ای که مدت هاست منتظرش بودی، نگاه کنی و نگاه کنی و نگاه کنی.

آقا آوش، صبح ساعت 10:30 به دنیا اومد.

فسقل هنوز حموم نرفته و یه کوچولو کثیفه. همشم شیر می خواد.

:)))))))

فسقلی خاله، طاقت نیاوردی و  داری زودتر از کیسه آب کوچولو و تاریکت، بیرون میای.

فشار مامانی بالا رفته الآن بیمارستانه.

مامان شین شین و بابایی پیش تو و مامانی هستن. من و خاله ریحون هم دلمون پیش شماست.

باورم نمیشه داری میای عزییییییییییییییییییییییزممممممممم

خدایا مراقبشون باش