درود : ))
مامانی بدجوری خوابالو شده هااااااا
چقدرم خربزه دوست داره
ولی هی میزنه زیر قولش و شیر نمی خوره.
فسقل گلی من، بعد از کلییییییییییی گشتن، موفق به پیدا کردن یه خونه ی نقلی شدین که از خونه ی ما دور نیست. پیاده، بیست دقیقه هم کمتر راهه.
قراره امروز وقتی مامان شین شین از اداره اومد بریم برای تمیزکاری خونه.
بابایی هم امشب با وسایلا از دزفول میاد تهران. ایشالله صبح که رسید، خونتونو می چینیم. امروز آخرین روزی بود که بابایی تو دزفول بود و باید خداحافظی کنه با خونش، دوستاش، محل کارش....
دیروز، سالگرد ازدواج مامان و بابای گل و مهربونت بود. سال دیگه تو هم هستی شیطون بلای خاله :)
شایدی یه جشن بگیریم البته با تاخیر.
چند روز پیش، با مامانی و خاله بزرگت رفتین سونوگرافی. خاله کوچیکت که من باشم نیومد باهاتون :)))
الهی فدات بشم که هی تکون می خوردی. فیلمتو ریختم تو کامپیوتر تا وقتی پشت لبت سبز شد بهت نشون بدم و بگم نیگا چقدی بودی؟؟؟؟؟
فسقل، شما هنوز اسم نداریااااا.
دوستان، میشه برای فسقل خان ما چندتا اسم پیشنهاد بدین؟؟؟؟
اینم چندتا عکس از سونوی سه بعدی فسقل :)))
ووووووییی.
تا حالا ندیده بودم به این واضحی.
ای جان.
فداش بشم خیلی واضحه
گوبونش بشم.اره دیدم
یعنی تا به دنیا بیاد سکته می زنم
الهیییییی..بگردم بگردم
سمیرااااااااا
دیدی فسقلوووووووو